زهرازهرا، تا این لحظه: 15 سال و 1 ماه سن داره

زهرا عشق مامان و بابا

239-عزیزم تولدت مبارک

  همسر عزیزم خوشبختیِ من در بودنِ با تو است و اول دی ، روزِ تولد تو تقدیرِ خوشبختیِ من است . یک سبد احساس را با تو قسمت میکنم در شبِ میلادِ تو جان نثارت میکنم عشقِ زیبایِ تو را رونقِ دل میکنم با تو ای زیباترین احســــاسِ بودن میکنم .... .  . عزیزم تولدت مبارک             ...
3 دی 1392

237-یلـــــــــــدایِ سال 92

یلــــــدای امسال هم شکر خدا خیلی عالی بود و همه دور هم سلامت و شاد بودیم . به همگی خوش گذشت و تا دیر وقت جمعمون توی خونه ی مامان جون جمع بود . این هم از عکسهای شب یلـــــــــدای سال ٩٢ این هم عکسِ دونه های انارِ ما که هزارماشالله یکی از یکی نازترند.                    نویــــــد و زهـــــــرا و آنیســــــا فسقلی های قرمز پوش دورِ سفره ی شب یلدا عروسک خوشگلِ من که چاقو بدست شدیدا منتظره که حتما...
3 دی 1392

235-شب یلدا

          یه سلام گرم و صمیمی به همه ی دوستای گلم .  سه ماه پاییز هم به همین زودی تموم شد و به سلامتی رسیدیم به شب یلدا . پاییز امسال توی شهر ما خیلی خیلی سرد و برفی بود و اکثرا دماش توی آذر ماه زیر صفر بود ، امیدوارم زمستون دیگه از این سردتر نشه . جوجه های آخر پاییز رو شمردید؟؟؟  جوجه ی من الان توی مهدکودک هست و قراره با سرویس بیاد خونه ی مامان جون . امسال هم مثل هر سال و به لطف خدای مهربون شب یلدا خونه ی مامان جون ( مامان من ) دور هم هستیم . دیشب هم دور اول پیشواز از شب یلدا رو خونه ی مامان بابایی برگزار کردیم و خیلی خیلی خوش گذشت . امیدوارم این شب به همت...
2 دی 1392

233-کودکــــــــی ، یـــادش بخیر

          پا به پایِ کودکی هایم بیا             کفشهایت را به پا کن تا به تا       قاه قاهِ خنده ات را ساز کن         باز هم با خنده ات اعجاز کن     پا بکوب و لج کن و راضی نشو     با کسی جز عشق همبازی نشو خاله بازی کن به رسم کودکی     با همان چادر نمازِ پولکی مادری از جنسِ باران داشتیم       در کنارش خوابِ آسا...
14 آذر 1392

232-پرنسس

عروسک کوچولوی ما این روزها خیلی بی اشتها شده و به زور غذا میخوره . اکثر تغذیه هایی رو هم که توی مهدکودک بهشون میدن رو نمیخوره . مثلا وقتی ماکارونی میدن بهونه ش این هست که ، میگه : من دوست نداشتم آخه ماکارونی هاشون کمرنگ بودند ، هم اینکه سس قرمز بهمون ندادند . یا وقتی سوپ میدن میگه : هویجهاش گنده بودند من دوست ندارم و.... و ما همیشه با این مشکل روبرو هستیم و گاهی واقعا کلافه میشیم . وقتی هم که به یه خوراکی یا غذا علاقه پیدا میکنه ، فقط مدتی میخوره و بعدا زده میشه . این روزها به پیراشکی علاقه مند شده . جالب اینجاست که اصلا پیراشکی دوست نداشت ، چند روز پیش توی مراسم روضه پیراشکی میدادند و خو...
11 آذر 1392