200-مشکلِ خواب
زهرایِ خوبم ، الان که این مطلب رو مینویسم ساعت از یک شب گذشته .
امروز خونه ی مامان جونی بودیم و بعد از شام حدود ساعت 12 برگشتیم خونه . موقع خواب که شد شما طبق معمول شروع کردی به بهانه گیری و گریه که من نمی خوابم . با هزار زحمت و توضیح شما رو بردم توی تختخوابت و مراحل مشهور خواب شما رو که چند پست قبل توضیح دادم رو طی کردیم و رفتم که بخوابم . چند دقیقه بعد احساس کردم صدایی از اتاقت میاد ، اومدمدر کمال تعجب دیدم چراغ اتاقت رو روشن کردی و گریه کنان در حال ورق زدن کتابهات هستی . الان نشستی پیشم و اصلا راضی به خواب نمیشی در حالی که از چشمات خواب آلودگیت کاملا معلومه . دیگه از این برنامه و عادت بدت کلافه شدم و هر روشی رو امتحان کردم ولی شما دست بردار نیستی و هر شب با ناراحتی و گریه و بد خلقی میخوابی .
:نیاز دارم دوستای گلم هم راهنماییم کنند تا شاید این عادت دخترم از بین بره .
راستی قراره روز جمعه من و بابایی و زهراجــــــــــونم بریم کنسرت موسیقیِ آقای رحیم شهریاری . عید نوروز سال گذشته هم رفته بودیم ولی زهرا رو نبرده بودیم ، امیدوارم خوش بگذره .