191-صندلیِ قهــــــــــــــــــــر
قصه از اونجا شروع شد که حدود یه ماه پیش ، یه صندلی کوچیک نارنجی که هم خودم خوشم میومد و هم زهرا جون برای اتاق دخملی خریدیم . اوایل خیلی روش می نشست و توی بازیهاش ازش استفاده های چند منظوره میکرد ولی دیگه کم کم از چشمش افتاد و بهش دست هم نمیزد . دیروز که زهرا توی اتاقش بازی میکرد ، رفتم پیشش و نشستم روی همون صندلی و با هم صحبت میکردیم که ازش پرسیدم : دخترم چرا روی این صندلی نمیشینی ؟؟؟ اگه دوسش نداری از اتاقت برش دارم؟؟؟
که زهرا یه نگاه عمیق به چشمام کرد و خیلی جدی گفت : نه مامان بذار بمونه ، اون صندلیِ قهره ......... من هر وقت با شما قهر کنم میام و میشینم روی اون ..... فقط هر وقت که قهر کنم.........
خیلی جالب بود . جالبتر این بود که عصر توی یه فیلم تلویزیونی آقایی به همسرش گل هدیه کرد . فورا زهرا برگشت به من گفت : مامانی چند وقته بابا برات گل نخریده ، اگه خواستی قهر کن برو بشین رویِ صندلی قهر .......
خلاصه خونه ی ما مجهز به یک دستگاه صندلیِ قهرِ پیشرفته هم هست .
پی نوشت : و این هم عکسِ صندلیِ قهر ، که به درخواستِ الی جــــــــــون گذاشتم.