157-زهرا نازنازی تولدت مبارک
امروز با 9 روز تأخیر و کلی معذرت بابت این تأخیر میخوام عکسهای تولد زهرای گلم رو بذارم و همچنین ماجرای تولد رو تعریف کنم .
امسال من قصد داشتم واسه دختر نازم یه تولد کفشدوزکی خوشگل بگیرم و کلی از وسایل تزئین رو خریده بودم یا خودم با زحمت فراوون و با سلیقه ی خودم درست کرده بودم که بسیار خوشگل شده بودند . اماااااااااااا ......... یه مسئله ای مانع این مهمونی تولد شد و منم خیلی خیلی ناراحت شدم ولی دیگه خودم هم بخاطر همون قضیه از ذوق مهمونی تولد افتادم و منصرف شدم و همچنین زهرا کوچولو که از چند وقت پیش با دیدن تدارکات تولد خوشحال بود ناراحت شد بماند این مسئله چی بود .........
خلاصهههههههههههههههه
تولد فرشته کوچولوی ما طی دو مرحله برگزار شد .
مرحله ی اول :
روز 15 فروردین که تولد دخملی بود بعلت مشغله ی کاری بابایی تولد نگرفتیم و روز جمعه 16 فروردین یه تولد کوچولو توی رستوران گرفتیم و مهمونهای گلمون هم خاله جون اینا و دایی جون اینا بودند . خیلی به همه خوش گذشت و تا دیر وقت جمعمون جمع بود .
بیا شمع ها رو فوت کن که تا ابد زنده باشی
مبااااااااااااااااااارکه هورااااااااااااااا
مرحله ی دوم :
روز چهارشنبه خونه ی مامان جونی ( مامان خودم) یه تولد دیگه واسه زهرای نازم گرفتیم . بابا جونی به مناسبت تولد نوه ی خوشگلش برای شام بوقلمون آماده کرده بود و بعد از شام توی حیاط چند تا فشفشه و آبشار که باباجونی خریده بود روشن کردیم و زهرا خیلی خوشش اومده بود .
و اما هدیه ها
هدیه های باباجون و مامان جون گل و دایی جون مهربون نقدی بود که دستشون درد نکنه
هدیه های من و بابایی
هدیه ی خاله جون مهربون
دست گل همگی درد نکنه .