217-گلِ مامان و بابا
عسلکم هر روز که از کودکستان میرسه اول گزارشهای مربوط به طول روز رو ارائه میده سریع دستاشو میشوره و بعد از خوردن ناهار ، بچم از خستگی و بیخوابی فورا خوابش میبره .
یه ساعتی که خوابید شارژ میشه و شروع میکنه به بازی و شیطنت .
دیروز مراسمِ جشن ، توی کودکستان برگزار شده بود . عمو موسیقی و دو تا از عموهای برنامه ی کودک تلویزیون اومده بودند برای نمایش. به فرشته کوچولوی من خوش گذشته بود و تعریف میکرد .
توی کودکستان و آمادگی که زهرا میره ، بچه های کودکستانی هر لباسی که دوست داشتند میتونند بپوشند ولی بچه های آمادگی یونیفرم دارند که مال دخترها پیرهن و یه سارافون کوتاه با شلوار هست . از اونجایی که زهرا به لباس و مد حساسه ، از الان اخطار میده و میگه : من سال آینده که میرم آمادگی از اون لباسها نمی پوشم اااااااااااا از مدلش خوشم نمیاد مثل اینکه دامن رو با شلوار پوشیدند آخه یعنی چی مامان ، باید جوراب شلواری بپوشند حتما بیا بگو بهشون !!!!!!!!!
همیشه شاد باشی گلِ مامان و بابا