204-انگشت در مداد تراش !!
بابایی تازه رسیده بود خونه و میخواستیم شام بخوریم که دیدم زهرا رفته توی اتاقش و در رو هم بسته . رفتم ببینم چکار میکنه که دیدم ، نشسته و بشدت اما بیصدا گریه میکنه و انگشتش رو گرفته و میگه : داره خون میاد ، درد میکنه !!!!!!!!
بلـــــــــــــــه ، دخترکم انگشتش رو کرده بود توی مداد تراش و تیغه ی مداد تراش یه قسمت از ناخنش رو کنده بود .
طفلکی برای اینکه میدونست کار بدی کرده نیومده بود به ما بگه . الهی فدای دختر صبورم بشم . برگشته به من میگه : آخه چرا برای بچه مداد تراش میخرید !!!!!!!
چون از خون و چسب زخم به شدت میترسه با دیدن خون گریه ش شدید تر میشد وقتی هم میخواستم چسب بزنم تا خون رو نبینه ، از چسب زخم میترسید واقعا کلافه شده بودم ولی به هر شکلی که بود چسب رو زدیم و آروم شد.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی