188-زهرا ، دختر مهربونی هااااااااا
یه سلــــــــام داغ و تابستونی به نی نی هایِ شیطون و مامانی هایِ صبور و مهربون.
وااااااااای که هوا چقدر گرمه، من کلا فصل سرما رو بیشتر دوست دارم و اصلا طاقت گرما رو ندارم . مثل اینکه زهرا هم به خودم رفته و وقتی گرمش بشه خیلی بی حوصله میشه .
امروز صبح وقت دندونپزشکی داشتم و همراه دخترم رفتیم . موقع رفتن خیلی سرحال و بشاش بود و همش منو دلداری میداد که من همراهت هستم تا نترسی ، اصلا درد نداره و اگه گریه نکنی میگم بابا برات جایزه بخره و این حرفها . اما موقع برگشتن که باید تا ماشین کمی پیاده می اومدیم ، هی غر میزد که گرمه ، من دیگه باهات نمیام ، خودت تنهایی بیا ، من بچه م گرمم میشه و ........بعد هم که از کنار دکه ی روزنامه فروشی میگذشتیم طبق معمول باید براش مجله کودک میخریدم و جالبه که میگفت : قهرم ، چون خیلی گرمم شده بخاطر شما ، باید برام مجله بخری تا باهات آشتی کنم . فدای عروسک نازم بشم الهی .
فعلا دندونم درد داره و اذیت میکنه . ظهر که قرص خوردم و استراحت میکردم ، دخترکم چادر سفید گلدارش رو آورده بود و کشیده بود روم و نشسته بود کنارم . همیشه اگه مریض باشم و حالم خوب نباشه مواظبم هست و مدام میپرسه بهتر شدی ؟ بازم درد میکنه؟ قربون دل مهربونت خانووووووومم.
این هم چندتا عکس از خریدهایِ جدید برای زهرا نازنـــــــــــــــــــــــازی ، فرشته ی کوچکم
و بالاخره برچسب ، که جزوی جدایی ناپذیر از لیست خریدهایِ خانووم کوچولو هست و کلکسیونی از برچسب رو جمع میکنه .