187- به خیر گذشــــــــــــــت !!!!!
جمعه ی هفته ی قبل ، عصر رفته بودیم بیرون برای تفریح و گردش و چون بارون هم میبارید همینطور با ماشین دور میزدیم. بعد از بند اومدن بارون پیاده شدیم تا کمی قدم بزنیم و زهرا نازنازی هم سوار اسکوترش شده بود و کلی بازی کرد و میخندید ، که یه دفعه با اسکوتر خورد زمین و بالای لبش زخمی شد . خیلی ترسیدیم و زهرا هم کلی گریه کرد ، گریه ش بیشتر از اینکه برای درد و یا ترسیدن باشه بخاطر این بود که دخترکم از همون کوچیکتر بودنش به شدت از خون میترسه و با دیدن خون روی دستمال کاغذی گریه ش شدیدتر میشد ، و میگفت اسکوتر رو بندازید توی آشغال و من دیگه نمیخوامش . فدای دختر قشنگم بشم ، الهی همیشه سلامت و شاد باشی و گریه ت رو نبینم . خلاصه به خیر گذشت و خدا رو شکر که زخمش عمیق نبود و دندونهاش آسیبی ندید . ولی باید یه فکری برای ترس از خونش بکنم .
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی