زهرازهرا، تا این لحظه: 15 سال و 22 روز سن داره

زهرا عشق مامان و بابا

277-سوغاااااااتی

باباجون و مامان جونِ زهرا نازنازی چند روزی رفته بودند کیش و این چند روز برای زهرا با گریه و دلتنگیِ فراوون گذشت . دخترکم بسیار وابسته به باباجون و مامان جونش هست و اصلا طاقت دوریشون رو نداره . چند تا نقاشی هم به یادِشون کشیده بود که خودش رو کنارِ اونها نقاشی کرده بود . بالاخره دیروز مسافرهامون برگشتن با سوغاتی هایِ خوشگل برایِ عزیزِدلم . ...
16 دی 1393

276-کیتی

چند هفته پیش توی لاله پارک ، رفتیم به فروشگاه لگو و برای زهرا لگو خریدیم . توی همون فروشگاه صورت بچه ها رو نقاشی میکردن و عکس میگرفتن . صورت زهرا رو هم مدل شخصیت مورد علاقه ش (کیتی) نقاشی کردن و عکس گرفتن و توی طرحهای ساعت و روی شاسی تحویل دادن . این چندتا عکس رو هم خودم گرفتم   ...
11 دی 1393

274-شب یلدا

امسال هم به لطف خدا شب یلدا  به خوشی سپری شد. برای شب یلدا با چند روز تاخیر خونه باباجونی جمعمون جمع بود و خیلی خوش گذشت. برای زهرا و همکلاسیهاش هم در آمادگیشون مراسم گرفته بودن که عالی بود . ...
11 دی 1393

273-زهرا به آمادگی میرود ....

  با شروع شدن کلاسهای آمادگیِ زهرا جونم فرصت نمیکنم بیام و خاطرات و عکسهای دخترکم بذارم . زهرا شیفت بعدازظهر هست و  دانش آموزِ مودب و مرتب وزرنگ و با هوشی هست . امروز بالاخره تصمیم گرفتم پست جدید بذارم . عکسهای زهرا کوچولو با لباسِ آمادگی.فدات بشم گلم امیدوارم همیشه موفق و سربلند باشی.... جمعه دو هفته ی پیش رفته بودیم جلفا. این عکسها مربوط به اون روز و گردش یه روزه ست . ...
23 آبان 1393

272-عکسهای مهد کودکـــــــــ

تویِ مرور عکسهای زهرا چشمم به عکسهای مهد کودکش افتاد که چند تاش رو توی پستهای قبل گذاشته بودم ولی بعضی هاش مونده بودن ، حیفم اومد نذارمشون . اگه کیفیتشون پایینه برای این هست که از روی عکسها عکس گرفتم.   ...
17 شهريور 1393

271-سفـــر به تهــــــــران

دو هفته پیش ، بابایِ زهرا جون برای مسافرت کاری باید میرفت تهــــــران که از ما هم خواست تا با هم بریم . حدود سه چهار روزی اونجا بودیم . بابایی مجبور بود روزها بره دنبال کارهاش و ما اکثرا هتل بودیم ولی عصرها که میومد  تا دیر وقت میرفتیم گشت و گذار و حسابـــــی خوش گذشت . ممنــــــــون از بابایِ مهربون و نمونه یِ زهرا که دلش نمیاد ما رو تنها بذاره ، عاشقتـیــــــــــــــم . درکـــــــــه ...
17 شهريور 1393

270-گلــــــی برای گــــــــل

زهــــــــــــرا کوچولویِ ما از همون موقع که کوچیکتر بود عاشق گل بود و این علاقه به تازگی شدت گرفته  و به دو طریق گلهاش تامین میشه . اولی اینکه باباجون مهربونش وقتی خونه شون هستیم از توی باغچه براش گل می چینه ، دومی هم اینه که از  بابای خوبش میخواد براش گل بخره ... خلاصه اکثر روزها توی خونه ی ما به جز زهـــــــــرا که خودش گل هست ،  گلهای دیگه هم  پیدا میشه .       ...
17 شهريور 1393

269-عکسهای جامونده..

  سلام توی این پست چند تا از عکسهای جامونده ی عزیز دلم رو از اردیبهشت ماه تا الان  میذارم . زهـــــــــــــــــــــــــــرای نازم ، تو بهترین و زیباترین تصویر زندگی ما هستی . آبشار گل آخور خانوم خوشگله ، کنارِ رود ارس پدر و دختر کنار آبشارِ آسیاب خرابه عــــروسکِ من داره میره عـــــــروســــــی ...
17 شهريور 1393

268-سلــــــــام دوباره....

سلـــــــــــام دوستان امیدوارم احوالتون خوب باشه و روزگار بر وفق مــــــــــــــــــــــــــراد ممنـــــــــــــــون از همه ی دوستانی که جویای احوالمــــــــــون بودن شکر خــــــــــــدا خوبــــــــــیم و به قول یکی از عزیزان ، دیگه بهتــــــــر از این نمیشه مدتی بود نه فرصت نوشتن داشتم و نه علاقه و حوصله ش رو که فکر میکنم یکی از علتهاش تابستون و گرمی هــــــــــــوا بود که طاقتش رو ندارم ...... ولی دیگه فصل مورد علاقه م پاییـــــــــــــــــز داره میرسه .... توی این مدت زهــــــــــــــــــــرا جونم بزرگتر و خانووووووومتر شده ، فداش شم . روزهای تابستو...
16 شهريور 1393